ولایتمداران عاشورایی ولایتمداری با شعور عاشورایی راهی به سوی خدا...
|
خاطره ای از پاکبازان بی ادعا... آخر شب بود. نشسته بود لب حوض داشت وضو می گرفت. مادر بهش گفت: پسرم، تو که همیشه نمازت رو اول وقت می خوندی، چی شد که ...؟! البته ناراحت نباش، حتما کار داشتی که تا حالا نمازت عقب افتاده. محمدرضا لبخندی زد و بعد از اینکه مسح پاشو کشید، گفت: «الهی قربونت برم مادر! نمازم رو سر وقت، مسجد خوندم. دارم تجدید وضو می کنم تا با وضو بخوابم؛ شنیدم هر کس قبل از خواب وضو بگیره و با وضو بخوابه، ملائکه تا صبح براش عبادت می نویسن.» نوجوانی شهید محمدرضا میدان دار موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ چهار شنبه 15 دی 1395
] [ 17:19 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهداجملات زیبای شهدا [ جمعه 5 آذر 1395
] [ 12:35 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ می گویند شاهرخ، عاشق امام حسین علیه السلام بود. او از دوران کودکی علاقه فراوانی به سید الشهدا علیه السلام داشت و این محبت قلبی رو از مادر خویش به ارث برده بود. راه اندازی هیئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداری و گریه برای سالار شهیدان در محل، آن هم قبل از انقلاب از برنامه های محرم او بود. هر سال در روز عاشورا، به هیئت جواد الائمه علیه السلام در میدان قیام می آمد. بعد هم همراه دسته عزاداری حرکت می کرد. پیرمرد عالمی به نام حاج سید علی نقی تهرانی مسئول و سخنران هیئت بود. شاهرخ را هم خیلی دوست داشت. در عاشورای 57، ساواک به بسیاری از هیئتها اجازه حرکت در خیابان را نمی داد اما با صحبتهای شاهرخ، دسته هیئت جواد الانمه مجوز گرفت. شهید شاهرخ ضرغام موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ شنبه 17 مهر 1395
] [ 19:17 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ فرازی از زندگی نامه شهدا... به تبع پدر و مادر، بچه ها هم احترام خاصی برای ماه محرم قائل بودند. نادر هم علاقه بسیار زیادی به سیدالشهدا علیه السلام و مخصوصا به قمر منیرهاشمی ابوالفضل العباس علیه السلام داشت. ماه محرم که می شد حزن و اندوهی چهره نادر را در بر می گرفت. در مراسم های سینه و زنجیرزنی شرکت می کرد و در عزاداری برای سیدالشهدا علیه السلام علاقه و ارادت و اخلاص عجیبی داشت. شهید نادر اکبرزاده موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ پنج شنبه 15 مهر 1395
] [ 23:43 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ پس از عملیات والفجر 4، موقعی که به منطقه ی عملیاتی رفتیم، حاج حسین را دیدیم. او کمی برای ما صحبت کرد و به طرز عاشقانه ای گفت: « ماه محرم است، خوشا به حال آنان که در این ماه به شهادت می رسند و ای کاش ما هم در این ماه به افتخار شهادت نایل شویم. » سخنان حاج حسین آنچنان در دلم نشست که احساس کردم بقیه هم مانند من، حتی در عشق به شهادت هم به او اقتدا کرده اند. سردار شهید حسین خرازی موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ دو شنبه 12 مهر 1395
] [ 20:26 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای از پاکبازان بی ادعا... رفتارش در منزل نمونه رفتار يك انسان بزرگ بود. در منزل خيلي كمك و همكاري ميكرد. آگاه بود كه چه كاري را بايستي انجام بدهد و قدرت درك بالايي داشت. موضوعات مرتبط: خاطره شهدا [ یک شنبه 11 مهر 1395
] [ 1:26 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای ازپاکبازان بی ادعا... ما در مجموع دو سال و دو ماه باهم زندگی کردیم. در این مدت هر لحظه اش برایم خاطره ای است و یادی که در ذهنم جای عمیقی دارد. یکی از یادهای ماندگار که به خصوصیات ایشان مربوط می شود، هدیه دادن محمد به من بود، شاید خیلی از آقایان یادشان برود که روزهای ازدواج، عقد، تولد و عید چه روزهایی است. اما محمد تمام این روزها را به خاطر داشت. و امکان نداشت آنها را فراموش کند، حتی اگر من در تهران بودم. این یادکردها همیشه با هدیه مادی همراه نبود. هربار نامه ای می نوشت و از این روزها یاد می کرد. در این نامه ها مسئولیت من و خودش را می نوشت. نامه ای نبود که بنویسد و از امام (ره) یادی نکند. او با همین شیوه روزهای خاص زندگی مان را یاد آور می شد و همه نامه ها را دارم و هنوز برایم عزیز هستند. هربار که آنها را می خوانم می بینم چطور این جوان بیست و پنج ساله دارای روحیه لطیف و عمیقی بوده است. روحیه ای که در محیط خشن جنگ همچنان پایدار مانده. سردارشهید سید محمد جهان آرا موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ پنج شنبه 8 مهر 1395
] [ 16:5 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهدا [ دو شنبه 5 مهر 1395
] [ 17:24 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهدا [ شنبه 3 مهر 1395
] [ 8:26 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهدا [ جمعه 2 مهر 1395
] [ 8:15 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهداجملات زیبای شهدا [ پنج شنبه 1 مهر 1395
] [ 15:18 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداجملات زیبای شهدا [ سه شنبه 23 شهريور 1395
] [ 21:41 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای از پاکبازان بی ادعا... اهل غیبت نبود. اگر از کسی ناراحت بود مستقیم با خودش صحبت می کرد. می گفت که به چه دلیل از او ناراحت است. اما پشت سرش حرف نمی زد. بسیار کم حرف بود. اما وقتی صحبت می کرد، کلامش بسیار جامع و کامل بود. همه جوانب کار را می دید و بعد حرف می زد. لذا بچه ها روی حرف او حرف نمی زدند. از پول تو جیبی خودش همیشه به افراد مستحق کمک می کرد. البته به صورت مخفیانه. زمانی که به جبهه می رفت معمولا به کسی نمی گفت. می ترسید که ریا و یا نیت غیر خدائی وارد کارش شود. پدرش هم به او آموخته بود که هر کاری انجام می دهی فقط برای رضای خدا باشد. چرا که امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: هرکس قلبش را (واعمالش را از غیر خدا) پاک ساخت مورد نظر خدا قرار خواهد گرفت. غرورالحکم ص 538 شهید علیرضا کریمی موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ دو شنبه 22 شهريور 1395
] [ 9:33 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[
شهادت هنر مردان خداست... موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهداوصیت نامه شهداجملات زیبای شهدا [ شنبه 20 شهريور 1395
] [ 10:23 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ در عملیات آزادسازی خرمشهر، هنگامی كه عراق، دفاع پرحجم و سختی تشكیل داد، بسیاری از رزمندگان ما شهید و یا مجروح شدند. در یكی از خاكریزها فردی را دیدم كه آرپیچی به دست بود و مرتب جای خود را تغییر میداد و به سمت دشمن شلیك میكرد. همین امر باعث شد اندك نیروهای باقی مانده، با روحیة بالا فعالیت كنند. موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ جمعه 19 شهريور 1395
] [ 22:44 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای از پاکبازان بی ادعا... دكتر بهشتى بهش گفته بود «مى خواهيم حفاظت از امام رو بسپريم به گروه شما. مى تونين؟ يك طرحى بايد بدين كه شوراى انقلاب رو راضى كنه.» موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ سه شنبه 16 شهريور 1395
] [ 23:24 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ به یاد عارفان عاشق.... دیدن یک بچه چهارساله با آن چهره معصوم و آن حالت عجیب لابلای صفوف نماز جماعت نشسته، هر شب همه نمازگزاران را به وجد می آورد؛ مخصوصا وقتی نماز تمام می شد و دستهایش را برای دعا به سمت آسمان بلند می کرد. معمولا اطرافش را می گرفتند و نگاهش کرده و لبخند ملیحی از لبهای همیشه مترنمش به ذکر صلوات دریافت می کردند... محمد خیلی سحرخیز بود. از همان دوران کودکی صبحها زود از خواب بلند می شد و به نماز اول وقت اهمیت می داد. شبها هم که همراه پدر می رفتند مسجد... مسجد شفا در خیلبان ژاله ( که الان شده خیابان مجاهدین)... (شهید محمد امیری کیا) موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ چهار شنبه 10 شهريور 1395
] [ 22:35 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای از پاکبازان بی ادعا... زمانى كه عراق جزیره مجنون را بمباران شیمیایى كرد، تعداد زیادى از نیروهاى اسلام به شدّت مجروح شدند و بىهوش روى زمین افتادند. عبد الكریم رئیسى حالش خیلى وخیم بود. در عین حال بالا سر یكى از مجروحان كه بسیجى 14 سالهاى بود، نشسته بود. گفتم: «عبد الكریم! زود باش، باید به عقب برگردید، چرا نشستهاى؟!» موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ دو شنبه 8 شهريور 1395
] [ 1:13 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ خاطره ای از پاکبازان بی ادعا...
موضوعات مرتبط: شهداخاطره شهدا [ دو شنبه 8 شهريور 1395
] [ 1:9 ] [ هیئت مدیره ولایتمداران عاشورایی ]
[ |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |